ثمين زهراثمين زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

نفس مامان و بابا

بابايي رفته سفر

سلام عزيزم روز 22 بود كه بابايي رفت كربلا ماهم رفتيم ترمينال تا بابايي و بدرقه كنيم هوا هم خيلي سرد بود به خاطر همين تورو بامامان فاطمه فرستادم خونه تا سردت نشه بعد از اينكه باباجون سوار اتوبوس شد كفت واي من هنوز نرفته دلم برا تون تنك شد مخصوصا ثمين كاش نميدادي ببرنش تا باز ميديدمش منم كفتم عكسشو نكاه كن تا دلتنكيت دربياد خلاصه بابايي رفت الانم خيلي دلم براش تنك شده تازه لحظه سال تحويلم كنارمون نيست روز يكم برميكرده ولي عيبي نداره خدا كنه  به سلامتي بركرده   ...
24 اسفند 1392

اولين تفريح و تاب بازي

سلام سلام صدتا سلام  ديروز يعني نه اسفند به دعوت عمو حبيب با دوستاشون رفتيم بوستان شهرك مهديه ى قم خيلي خوب بود ولي شما يكمي ما رو ترسوندي براي اينكه ىكي از نخ هاي كلاهتو خوردي و اونم توي حلقت مونده بود وهمش ميخاستي استفراغ كني كه بعد از اينكه سه نفر دست توى حلقت كردن رفت بايين طفلكي بابايي خيلي ترسيد وناراحت شد. عكسا تو ادامه مطلب ...
10 اسفند 1392

شش ماهه شدي

سلام نازنينم. اين شش ماه با همه شيريني هاش وسختي هاش تموم شد حالا ديكه خوابت بهتر شده ,حموم كردنتم  راحتتر شده , كاراي جديد ياد كرفتي مثلا ميتوني اسباب بازيهاترو تو دستات نكه داري و بزاري تو دهنت واز همه مهم تر شروع غذاي كمكيه از يك هفته قبل شروع كردم و بهت فرني ميدم هي بد نميخوري ولي خيلي خوبم نميخوري امروز بامامان مهنا جون شما رو برديم درمانكاه بعدكه قد و وزن بهتون واكسن زديم واي خيلي سخت بود اولين باري بود كه موقع واكسن زدن كنارت بودم براي اينكه هميشه بابايي كنارت بود ولي ايندفعه بابايي رو راه ندادن مجبور شدم خودم ببرمت الهي فدات شم كه دردت اومد عكساي شش ماهكيت وغذا خوردنت توى ادامه مطلب قربون اين غذا خوردنت ...
10 اسفند 1392

اولين زمستون

سلام عشق مامان الهي قربونت بشم كه روزبه روزداري شيرين تر ميشي امسال اولين زمستونتو تجربه كردي . هواي همدان خيلي سرد بود ولي هواي قم بهتر بود وخداروشكر اين زمستونو به سلامتي داري رد مىكني خيلي تلاش كردم كه سرما نخوري وبالاخره موفق شدم الهي هميشه تنت سلامت و دلت خوش و رولبت خنده باشه اينم يه عكس برفي در ادامه مطلب   ...
10 اسفند 1392
1